تنها چند روز پیش از آغاز ماه مبارک رمضان؛

- پدرم عادت دیرینه‌ای به خوردن چای ساعت ٨ صبح و ١ بعد از ظهر دارد و معتقد است اگر در آن ساعات چای نخورد دچار بیقراری و سردرد می‌شود.

- مادرم می‌گوید کار‌‌‌های روزمره‌ی زیادی (از جمله نظافت درون و بیرون خانه، پخت و پز، شستن لباس‌‌‌ها و تامین مایحتاج روزانه) دارد و اگر روزه بگیرد توانی برایش باقی نمی‌ماند تا به همه‌ی این کارها برسد.

- برادرم می‌گوید باید از صبح تا شب با کامیون بارکشی کند و اگر با وجود گرمای هوا روزه بگیرد، از فرط تشنگی نایی برایش باقی نمی‌ماند.

- من مشکلاتی جسمی دارم، دوستم کارگر است و دوست دیگرم معلم است و آن یکی راننده تاکسی است و...

همه و همه تا پیش از رمضان دغدغه و استرس این را داریم که ممکن است رمضان بسیار سختی را در پیش داشته باشیم. (البته این نگرانی‌‌‌ها هیچگاه سبب محروم ساختن ما از عبادات رمضان نمی‌شود، اما ممکن است برخی افراد را کلا از روزه گرفتن در رمضان منصرف کند.)

نکته‌ی اول:

ما فکر می‌کنیم به واسطه‌ی روزه‌ی رمضان به سختی خواهیم افتاد، اما آیا نمی‌دانیم یکی از بزرگترین پیروزی‌‌‌های لشکر اسلام که در جنگ بدر رقم خورد، در ۱۷ رمضان به وقوع پیوست؟ و مکه در سال ۸ هجری در ماه رمضان فتح شد؟ و اندلس در سال ۸۸ هجری در رمضان فتح شد‌؟ و قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح در سال ۸۲۶ هجری در ماه رمضان فتح شد؟

اگر این قهرمانان با وجود جهاد در راه خدا نسبت به سختی‌‌‌های روزه‌ی رمضان در میدان کارزار، بی اعتنا بودند و با عزمی راسخ و شور و شوقی مثال زدنی به دنبال اهداف والای خود بودند، دیگر ما برای بدست آوردن اهداف کم‌ارزش‌تر(غالباً دنیوی) خود چه عذری برای ترس از مواجهه با سختی‌‌‌های روزه‌ی خواهیم داشت؟

نکته‌ی دوم:

با وجود همه‌ی نگرانی‌‌‌هایی پیش از رمضان در ما شکل می‌گیرد، وقتی ماه مبارک رمضان آغاز می‌شود، در همان یکی دو روز اول و در کمال تعجب مشخص می‌شود اوضاع به گونه‌ای نبوده که تصورش می‌کرده ایم و در ادامه، هم به امورات خود می‌رسیم، و هم به راحتی هرچه تمام‌ترروزه و سایر عبادات ماه مبارک رمضان را نیز به انجام می‌رسانیم.

نکته‌ی سوم:

با نگاه به این قضایا، به این نتیجه می‌رسم که در اغلب ما پیش از مواجهه با سختی‌‌‌های زندگی، یک پیش داوری (ناشی از ترس و نگرانی) مبنی بر اینکه توان و قدرت کافی برای مواجهه با سختی‌‌‌ها را نداریم، به وجود می‌آید.

اما با ورود به بطن امورات مورد نظر، بر خلاف همه تصورات متوجه می‌شویم اوضاع جور دیگریست و ما می‌توانیم از عهده‌ی آن‌‌‌ها بر آییم و با کاهش یافتن ترس و افزایش امید در ما، تلاش خود را دوچندان می‌کنیم تا هرچه زودتر به اهداف نهایی خود برسیم.

ولی خـب حتی اگر به موفقیت نیز برسیم، آن ترس کاذب دیگر کار خودش را کرده و مقداری از وقت ما را تلف کرده است. و این باعث می‌شود نتوانیم به ۱۰۰درصد نتیجه‌ی مطلوب دست بیابیم.

شاید برخی به همین میزان از موفقیت نیز راضی باشند، ولی ما به عنوان یک فرد متدینِ پایبند به اسلام این را باید به خوبی درک کنیم که نباید نهایت توقعات خود را در رسیدن به حداقل‌‌‌های زندگی خلاصه نماییم و عباداتمان و انجام اموراتمان صرفا با هدف فرار از عقوبت الهی و دفع ضرر و زیان دنیوی باشد، بلکه همانطور که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ؛ از یکدیگر به سوی مغفرت سبقت بگیرید.

سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ؛ بشتابید به سوی مغفرت.

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ؛ به سوی خدا بگریزید.

انسانی که قصد رسیدن به نهایت خوشبختی و موفقیت خود را در سر می‌پروراند، مکلف است نه تنها از محرمات و ناکامی‌‌‌ها دوری کند، بلکه باید به تلاش و همت خود سرعت بخشیده و از دیگران نیز سبقت بگیرد و گریزان به سمت اهداف متعالی خود بشتابد.

نکته‌ی چهارم:

ترس مانع از پیشرفت، و امید محرک انسان برای پیشرفت هرچه بیشتر است، کلید کاهش ترس و افزایش امید و انگیزه چیزی نیست جز توکل بر خداوند حکیم و قادر و توانا.

توکل کردن یعنی بکار بستن تلاش صد درصدی و حفظ امید و انگیزه خود با پشتوانه به اعتماد کامل به خداوندی که بر همه‌ی امور چیره است.

حال این سؤال را از خود بپرسیم:

چرا ما با توکل به خداوند به عنوان مدیر و مدبر جهان هستی که همه‌ی امور با فرمان و اراده‌ی او به انجام می‌رسد و کارهایش همه عاری از نقص هستند، ترسمان را به امید و انگیزه تبدیل نکنیم، و ذهن و تمرکز خود را به جای توجه و اهمیت به سختی‌‌‌ها و مصائب، به رسیدن به موفقیت حداکثری متمرکز نکنیم؟ 

اینگونه همواره چند گام جلوتر از سایرین (کشورها و جوامعی که ما را تحت سلطه‌ی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... قرار داده‌اند) خواهیم بود.